محل تبلیغات شما



دانه از آن زمان که در خاک است/ با دلش آفتاب ادراک است سرگذشت درخت می‌داند/ رقم سرنوشته می‌خواند گرچه با رقص و ناز در چمن است/ سرنوشت درخت سوختن است آن درخت کهن منم که زمان/ بر سرم راند بس بهار و خزان دست و دامن تهی و پا در بند./ سر کشیدم به آسمان بلند شبم از بی ستارگی، شب گور./ در دلم گرمی ستارهٔ دور. آذرخشم گهی نشانه گرفت/ گه تگرگم به تازیانه گرفت بر سرم آشیانه بست کلاغ/ آسمان تیره گشت چون پر زاغ مرغ شب خوان که با دلم می‌خواند/ رفت و این آشیانه خالی
دل عاشق به پیغامی بسازه یار خمارآلوده با جامی بسازه یار مرا کیفیت چشم تو کافی ست ریاضت کش به بادامی بسازه یار یکی درد و یکی درمون پسنده یکی وصل و یکی هجرون پسنده من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسنده.
هر آدمی شاید در عمرش فقط یک بار می‌ تواند کسی را به تمامی دوست بدارد، تمامش را حتی تیرگی‌های روحش را بپرستد خدا بسازد از آدمی که می‌داند آسمانی نیست نگاهش کند و دلش ضعف برود و بی آن که داشتن یا نداشتن آغوشش چندان مهم باشد، از حال خوب او به آرامش برسد. . محو شود، پنهان شود، گم شود در زوایای تن او حتی اگر به نگاهی از دور قناعت کند. . دل خوش کند حتی به بوسه‌های ناممکن قبل از خواب، به عکسی روی گوشی موبایلی هر کسی شاید فقط یک بار، با یک آدم، پرنده می‌شود.
حتما مدتهاست که شیرین سخن نگفته ام! قهوه ام را تلخ و داغ نوشیده ام، چای دم صبح ام را بی قند، و دیگر عمیق نفس نمی کشم برای کیک های مادرم اما هنوز هم دوستش دارم و میدانم مادرم تنها برای من کیک شکلاتی درست می کند! اگر بهتر نگاه کنی این روزها بی دلیل برای تو دلتنگ شده ام؛ بی دلیل حسادتم را بر می انگیزی؛ بی دلیل هدیه میخرم برایت که وقتی دیدمت تقدیمت کنم. فکر می کنم برایِ کسی که باخته و تلخ است، همین که باز هم می تواند کمی احساس کند مزه ی خوش طعمِ شیرینیِ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

love66s.blogfa.com